آترین آترین ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

آترین فرشته کوچک من

قول آترین به مامان

سلام فرشته بی مثال من   سلام فرشته کوچولوی مامان دیروز برای کارای من رفته بودیم تهران، من و بابای عزیزت. البته بابات باید برای ترخیص دایی حسین که بیمارستان بود می رفت یوسف آباد و من می رفتم چهارراه کالج برای کارام. کارای قرارداد من زود تموم شد و من بعد اون رفتم خیابون بهار تا برای نفسم خرید کنم. هرچند قیمتا سرسام آور بود اما چند تیکه از وسالیلتو برات خریدم دلبندم. برات یه دفتر چه خاطرات خریدم تا از تولدت تا وقتی که پا تو مدرسه بذاری رو برات یاد داشت کنم. تو دختر خوبی هستی و هوای مامانتو خیلی داری، هر چند یکشنبه، دلدرد شدیدی گرفتمو تو هم این وسط هی برای من کله ملق می زدی. اما در کل نی نی جیگری هستی. ...
25 بهمن 1391

آترین پرنسس کوچولویی در راه

سلام آترینم پرنسس زیبای من بالاخره مامانت رفت سونوگرای تا ببینه دلبندش چیه؟؟؟؟ با مامان جونت رفتیم، چون نوبتمون چند ساعت دیگه بود یه کم رفتیم تو پاساژا قدم زدیم و بعد برگشتیم به سونو. وقتی وارد اتاق شدم یه دفعه دلهره گرفتم. 3نفر قبل از من بودن و آخر سر من بودم که رفتمو رو تخت خوابیدم. وای که تو چقدر ناز داری دختر.   اینقدر تکون می خوردی که نگو و نپرس، همش یه کاری می کردی که دکتر نبیندت، دکترم که دیگه از بس دنبالت گشته بود گفت خانم نی نیتون نمی ذاره ما جنسیتشو تشخیص بدیم برید و یه ماه دیگه بیاین، ولی من نمی تونستم بازم صبر کنم برای همین کلی اصرار کردم تا دکتر باز شروع به سونو کرد. من برات والعصر خوندم تا ...
2 بهمن 1391
1