قول آترین به مامان
سلام فرشته بی مثال من سلام فرشته کوچولوی مامان دیروز برای کارای من رفته بودیم تهران، من و بابای عزیزت. البته بابات باید برای ترخیص دایی حسین که بیمارستان بود می رفت یوسف آباد و من می رفتم چهارراه کالج برای کارام. کارای قرارداد من زود تموم شد و من بعد اون رفتم خیابون بهار تا برای نفسم خرید کنم. هرچند قیمتا سرسام آور بود اما چند تیکه از وسالیلتو برات خریدم دلبندم. برات یه دفتر چه خاطرات خریدم تا از تولدت تا وقتی که پا تو مدرسه بذاری رو برات یاد داشت کنم. تو دختر خوبی هستی و هوای مامانتو خیلی داری، هر چند یکشنبه، دلدرد شدیدی گرفتمو تو هم این وسط هی برای من کله ملق می زدی. اما در کل نی نی جیگری هستی. ...
نویسنده :
مامان سما
10:56